نگاهی به مفهوم شناسی معماری کعبه و حج...قسمت اول
ماندالا:از ابتدایی ترین نماد های شناخته شده برای بشر، ماندالا است.مربع، یکی از اجزاء تشکیل دهنده ی ماندالاست و در بسیاری موارد مستقیم یاغیر مستقیم به آن ارجاع می دهد. ماندالاها دایرههایی نمادین برای تمرکز بر خویشتن و جستجو در درون انسان هستند. مرکز دایره جدول ماندالا برای تمرکز در حین مراقبه دینی بکار میرود. اشکال متقارن هندسی ماندالا خودبخود توجه شخص را به مرکز دایره جذب میکنند. کارل یونگ ماندالا را كهنالگوی خویشتن میداند,نماد تمامیت و نظم و کار ویژهٔ آن سازماندهی و دربرگیری تمامیت روان و ساماندهی و تنظیم دوبارۀ وضعیتهای هرجومرج آلود است. ماندالا (به معنی دایره جادوئی) یک جدول هندسی مورد استفاده در ادیان بودا نیز بوده است که به عنوان نمادی برای جهان هستی بکار میرفته. اشکال متقارن هندسی ماندالا خودبخود توجه شخص را به مرکز دایره جذب میکنند.از زیر میکرسکوپ تا پشت تلسکوپ ماندالا قابل رویت است.
ماندالا، نمودار نمادین؛ هم تخیلی و هم توصیفی و معمولاً دایره ای است که یک مربع را محصور می کند؛ نماد مرکزی است که می تواند یک تصویر باشد. ماندالا الگوی هستی و نظامی است که بر مبنای تجسم مکاشفه ای استوار است. یک انگاره ی کیهانی حصر فضای مقدس و رسوخ به مرکز مقدس؛ تمامیت؛ عالم اصغر؛ عقل کیهانی؛ یکپارچگی است. از نظر کیفی ماندالا(مناسک حج) مظهر روح و از نظر کمی مظهر هستی است. و کل ماندالا مظهر برقراری دوباره ی دارمای کیهانی و زیارت روح است. به صورت نمادین روح عالم است و شکل ترسیمی. مرکز، خورشید یا دروازه ی آسمان است؛ ابزار دستیابی به ملکوت. ماندالا مظهر جهان ملکوتی بر روی زمین است. پرفسور یونگ:" گردی ماندالا، معمولاً نشان دهنده ی تمامیت طبیعی است، در حالی که شکل چهار گوش، نشان دهنده ی این تمامیت در خود آگاه است."
ماندالا نمونه اى از هنر ميرا هستند و بنابر اين ارزش هنرى در اينجا در درجه دوم اهميت قرار دارد و نقاش هرگز پاى اثر خود را امضا نمى كند. فرديت هنرمند در هنر ميرا در فرآيند خلق از ميان مى رود،در حج این فرایند به خوبی مشهود است.فرد در دایره طواف جزئی از عالم ملکوت میگردد. ماندالا، معنايى كلى است كه فرديت هنرمند را در خود مستحيل مى سازد، زيرا كه اثر اساساً ماندگار نيست و ميراست. در هنر ميرا تنها لحظه خلق اثر ارزش دارد و چون اين فرآيند به پايان برسد، اتصال غنی،به مرکز کائنات نیز به پايان مى رسد و از همين رو اثر نابود مى شود. فرآيند خلق حج، در واقع تمثيلى از هستى انسان است كه در چرخه اى از آفرينش و نابودى، يا تولد و مرگ و باززايى و بازميرى قرار گرفته و هيچ دوامى ندارد،برای حاجی تنها دم غنیمتیت که یا از آن سیراب میشودویا در صورت غفلت از آن بی نصیب میماند. اين شكل از هنر ميرا به نفس هستى بدون دوام و زيبايى طبيعى نظر دارد. در ويرانى ماندالاها، كيهان مقدس پابرجا مى ماند و تنها بى دوامى كردار انسانى معنا مى شود.قرار گرفتن در حج،واقع شدن درمنبع انرژی و حیات است؛ كليد فهم خود، با من، خدا و هستی است.قرار گرفتن در دایره طواف، تابع نظم جهانی شدن است، که ما را به درک جهان هدفمند رهنمون میسازد.
پرفسور یونگ بیان میکند که طرح ماندالایی چه در معماری کلاسیک و چه در معماری انسان های بدوی هرگز تابع ملاحظات اقتصادی و زیبایی شناسی نبوده است، بل تبدیل شهر به نمایه ای از جهان منظم بوده است. مکانی مقدس که به وسیله ی مرکز خود به جهان دیگر مربوط می شده است. این طرح، با احساسات حیاتی نیازهای بشری مطابقت داشته است. هر بنایی خواه مذهبی و یا غیر مذهبی که بر مبنای طرح ماندالا ساخته شده باشد، فرافکنی تصویر کهن الگویی است از ناخودآگاه به جهان خارج.
ديتريش هوف: "پيوستگى ميان گنبد و فضاى مكعب زير آن در معمارى اسلامى، از طريق ايجادمقرنس پيوند مىخورد. فضاى ابداعى مقرنسهمانند مظهر نسبت آسمان به زمين است.گنبد چونان مظهر آسمان و فضاى مكعب زيرآن چونان مظهر زمين و قوس مقرنس كارى شده چونان حلقه واسطه آسمان و زمين تلقىمىگردد. "
بوعلي سينا (370 -428 ه. ق) مربع و دايره را كليد فهم نظريه خود درباره كائنات ميداند. و به نظر او دايره تداوم حركت را بيان ميكند و نگاه در مسير محيط آن به سهولت حركت ميكند بو علي سينا دايره را آسماني (هوايي) گرم و مرطوب و مربع را زميني (خاكي) سرد و خشك ميداند.
بنابراين خط مستقيم نيز در جاي خود استعداد رشد و تعالي دارد همانگونه كه شكل مربع از آن ساخته مي شود كه از سويي قابليت تكامل و تبديل شدن به دايره را دارند (تبديل مربع به دايره باازدياد گوشه ها امكانپذير است يعني مربع 5 ضلعي، 6 ضلعي و.... بالاخره به دايره تبديل مي شود.) از سويي ديگر هر دو شكل مربع و دايره از دوران باستان مكمل يكديگر بوده اند (دايره نماد آسمان و قدامت و مربع مظهر زمين است.) اساس بسياري از ماندالاها از مربعها و دايره هاي هم مركز شكل گرفته است. مركزيت كعبه و دواير متحد المركز اطراف آن از (زائرين طواف كننده) بزرگترين و زنده ترين ماندالاي جهان را تشكيل ميدهند در بعضي اذهان ميكوشندتا با دفع امور عرضي و جزئي از جهان به ماوراي جهان دست يابند و چنين پيداست كه آرمان آنان با ساختار دايره سازگاري دارد. دايره نزديكترين چيز به تصور امر مطلق است.دایره در اصل یک نقطه ی بسط یافته و متکثراست.در حج افراد در کامل شدن دایره شان ، مشارکت میکنند،و به کمال،همگونی،نداشتن اضافات،زوایدو زوایا...میرسند.دایره نماد خود است و بیانگر تمامیت روان با تمام جنبه هایش از جمله رابطه ی میان انسان و طبیعت.دایره نماد حمایت است،حمایتی مطمئن در محدوده ی خود؛همچون داشتن حلقه،گردنبند،کمربندوتاج.حلقه ی تولد و مرگ.جریان یافتن و حادث شدن.
در گذشته، این دو نمایه انتزاعی ( دایره و چهار گوشه)، با یکدیگر وحدت داشتند و بیانگر یک جهان اندیشه و احساس بوده اند.(شما قومی واحد بودید...)
یونگ،در کتاب انسان و سمبول هایش،میگوید دایره نماد روح است ( افلاطون خود روح را همانند یک کره می انگاشت). چهارگوشه ( و اغلب مستطیل) نمادهای ماده زمینی، جسم و واقعیت هستند.در جامعه امروز در بیشتر آثار هنری نوین میان این دو شکل ابتدایی یا اصلاً رابطه ای وجود ندارد و یا اکر داشته باشد بسیار سست و اتفاقی است و جدایی آنها از یکدیکر بیانگر نمادین حالت روانی انسان قرن بیستم است. روح انسان ریشه های خود را از دست داده و در آستانه ی از هم گسیختگی روانی قرار دارد.
سفید رنگ بیرنگی و نماد رنگ داوطلبی، پیراهن اعدام نفس،محکوم زمینی،تسلیم مطلق وآمادگیست.کاندسکی میگوید:"سفید این هیچ،پر از شادی جوانانه است،این هیچ قبل از تمامی تولدها، قبل ار تمامی آغازهاست سفید همچون نماد یک جهان است.". تمام مناسک. از حج بعنوان هفتمين فروعات برای توسل به خدا نام برده شده. پس هفتمین طریقت برای اتصال ،حج است.ونکته ظریفش این است در این مرحله باید به دور کعبه هفت بار طواف کنیم.و این هفت خود نشانه کمال است. هفت آسمان وزمین، هفت طریقت عرفان،... هفت دایره جادویی ....
طواف از چپ به راست مطابق دستور شرع است و موجب صعود به سمت بيت المعمور مي گردد. قلب درون قفسه سينه ، متمايل به طرف چپ جا دارد و نوك آن متوجه طرف چپ است. كعبه خانه دل است و همه قلب ها متمايل و متوجه اين خانه اند. كعبه محوري است كه قلب ها به دور آن در چـرخـش انـد.چرخیدن به دور کعبه(همچون چرخش کلید در قفل؛هم جهت با چرخش به دور کعبه)منجر به باز شدن درهای خودشناسی وبینش الهی میشود.در مرکز مغناطیس هم جهت با تمام کائنات در انتظار لحظه اتصال با مرکز ،با حرکتی منظم،پویا،اجرای یک کهن الگو،در نبض عالم، هفت بار دور زدن خانه كعبه،جدا شدن از هفت رنگ،و بعد،یک رنگ شدن،سپیدو پاک،آماده برای اتصال به ناخوداگاه عالم،...این همه فقط و فقط در حج میسر است.باحج کاملترین ماندالای هستی شکل میگیردو فقط در این هنگامه کمال ماندالای هستی مفهوم خود را باز میابد.
حسن ستاری ساربانقلی